اولین سال تحویل با کوثر جان
آغاز سال ١٣٨٩ امسال تحویل سال تو در کنارمان بودی ، مثل همیشه با لبخند های زیبایت اما شیرین تر از گذشته ، الان تو می تونی بدون کمک بشینی و یکی از دندون هات کمی نیش زده، و شیرین زبونی هات (همون اغو بغوهات) کمی معنی دار تر شده! با کمک ل له چند قدمی بر می داری. حرکت دست و پاهات اونقدر زیاده که گاهی من که نگاه می کنم خسته می شم اما تو پر توان و پر تلاش وقتی روی زمین خوابیدی پاهات رو بی وقفه تکون می دی و به تشک زیر پات ضربه می زنی که من عاشق این بازی تو هستم... شش ماهه شدی عزیزم زمستان تمام شد و بهار دوباره همه جا رو سبز کرد. نازنینم تو هم مثل فصل های زیبای خداوند هیچ وقت توقف نکن اگر زمستانی آمد تلاش کن تا بهار شوی اگر گناهان مانند برگ ها...
نویسنده :
مامان جون
14:11