کوثر جونکوثر جون، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

نورچشمم، ثمره زندگیم

و باز دوباره حس خوب پدر شدن...

اینم رونمایی از ریحانه خانم حافظی در کنار آبجی گلش کوثر خانم که تصمیم گرفت یکهو روز ولادت حضرت معصومه به دنیا بیاد!... خدا رو شکر که دوباره ما را شامل نزول رحمت واسعه خودش قرار داد و این فرشته کوچولو رو به ما داد ان شاء الله که بتونیم به درستی وظیفه پدر و مادری مون رو ادا کنیم   ...
19 شهريور 1392

امروز تو معلمم بودی و من شاگردت!

      کوثر عزیزم امروز 13 فروردین سال 1392، روز طبیعت بود امروز با خانواده مامان جونت در روز طبیعت دل به طبیعت زیبا و بکر کوه زدیم و از همه زیبایی های اون استفاده کردیم اما چیزی که برای من امروز از همه چیز ارزشمندتر و زیبا تر بود علاقه زیاد شما به کوهنوردی بود ...   کوثر عزیزم امروز 13 فروردین سال 1392، روز طبیعت بود امروز با خانواده مامان جونت در روز طبیعت دل به طبیعت زیبا و بکر کوه زدیم و از همه زیبایی های اون استفاده کردیم اما چیزی که برای من امروز از همه چیز ارزشمندتر و زیبا تر بود علاقه زیاد شما به کوهنوردی بود این رو اون روزی فهمیدم که تو با یکی از هم سن و سالات تلاش می کردی...
13 فروردين 1392

السلام علی الرضیع الصغیر

      السلام علی الرضیع الصغیر سلام بر نوزاد کوچولو   بعد از آنى كه اين بچه در آغوش پدر به تير حرمله ذبح شد و خون از گلويش بنا كرد ريختن امام حسين دستش را برد زير اين خونها و با يك حال عجيبى...      السلام علی الرضیع الصغیر سلام بر نوزاد کوچولو   بعد از آنى كه اين بچه در آغوش پدر به تير حرمله ذبح شد و خون از گلويش بنا كرد ريختن امام حسين دستش را برد زير اين خونها و با يك حال عجيبى اين خونها را به طرف آسمان پرتاب مى‌كرد و مى‌پاشيد و اين دعا را خواند: پروردگارا، اگر یاری آسمانی خود را از ما بازداشته ای، در عوض بهتر از این پیروزی را در آخرت قسمت ما...
6 آذر 1391

به دور از رنگ و لعاب های شهر حتی آنتن موبایل!!

کوثر جون، عزیز دل بابا امسال هم توفیق شد برای صله رحم سری به روستای عمارت بزنیم، و باز هم سر سفره پر محبت و سخاوتمندانه اقوام همسر مکرمه بنشینیم سفره ای که با زحمت، ولی سرشار از محبت، بی ریا و بی آلایش برای مایی که لایق این همه لطف نبودیم پهن شد. دیدار با پدر بزرگ و مادر بزرگ، عمو و عمه ها که همه با لطف خود در دعوت از ما از هم سبقت می گرفتند و ما بودیم و عرق شرم بر پیشانی از این همه محبت.. جای شما خالی، خیلی خوش گذشت، هوای پاک و صاف، و فضایی معنوی، به دور از رنگ و لعاب های شهر حتی آنتن موبایل! اینجا دیگر از دست ایرانسل و همراه اول راحت بودیم و بدون استرس و روزمرگی شهری،  دو روزی میهمان طبیعت بودیم کوثر جون، عزیز دل با...
5 فروردين 1391
1